من تنها نیستم, اشکهایم را دارم, اشکهایی که از غم تو بر گونه هایم جاری است. من تنها
نیستم, لحظه ها را دارم, لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه می میرند تا حجم
فاصله را کمرنگ تر کنند. من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمی
شود. چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ چشمانت می شوم. هر لحظه دوریت برایم
یک دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است دل من, چرا که به اندازه تمام لحظه های عاشق
بودنم از تو دور هستم . ولی من باز چشم براهم... چشم به راهم تا آرامش را به قلب من
هدیه کنی مهربان من ************ خسته ام ...! خسته نبودنت ...! خسته از روزهایی که
بی تو شب میشود و شبهایی که باز هم بی تو میگذرد تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند و
باز هم گذر زمانها که بی تو میگذرد ...! میگذرد ...! میگذرد و باز هم میگذرد
نظرات شما عزیزان:
حرفهایی برای نگفتن 
ساعت13:46---18 ارديبهشت 1391
چقدر دير فهميدم كه:
"زندگی همان روزهايی بود كه زود سپری شدنش را آرزو ميكردم
soltanimahdi 
ساعت9:48---2 ارديبهشت 1391
مرد زندانی می خندید شاید به زندانی بودن خویش شاید هم به آزاد بودن ما!
راستی زندان کدام سوی میله هاست؟
رضا 
ساعت17:18---30 فروردين 1391
تو یعنی...!
اگر دریای دل آبیست...
تویی فانوس زیبایش..
اگر آینه یک دنیاست..
تویی معنای دنیایش
تو یعنی دستهای گل را....
ز آن سوی افق چیدن
تو یعنی پاکی باران....
تو یعنی لذت دیدن...
تو یعنی یک شقایق را ...
به یک پروانه بخشیدن...
تو یعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن..
تو یعنی یک کبوتر را
ز تنهایی رها کردن...
خدای آسمانها را... به آرامی صدا کردن...
تو یعنی مثل نیلوفر همیشه مهربان بودن..
تو یعنی باغی از مریم...
تو یعنی کهکشان بودن....
تو یعنی چتری از احساس برای قلب بارانی
تو یعنی پیک آزادی....
برای روح زندانی...
تو یعنی در زمستانها... به فکر پونه افتادن.
تو یعنی روح باران را...متین و ساده بوسیدن...
و یا در پاسخ یک لطف... به روی غنچه خندیدن...
اگرچه دوری از اینجا...تو یعنی اوج زیبایی...
کنارم هستی و هر شب ... به خوابم باز میآیی..
مهرداد 
ساعت8:23---28 فروردين 1391
میسی به وبم سر زدید
واقعا غمگینانه بود از اینها بیشتر بذار ممنون میشم
پاسخ:خواهش ميكنم وظيفه بود منم ممنون كه سرزدي.
soltanimahdi 
ساعت21:20---27 فروردين 1391
گر نمیتوانی به کسی امید بدهی ٬ نا امیدش نکن
اگر شنونده خوبی هستی ٬ راز دار خوبی هم باش
اگر نمیتوانی زخمی را مرحم بکشی ٬ نمک هم نباش
اگر خواستی کسی را سیر کنی ماهی بهش نده ٬ ماهیگیری یادش بده
|